نوشــــــــــــته های پیــــــشین مــــــــــــــرا می توانید اینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــجا بــــــــــــخوانید

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

جمعه دلنشین با دوستان

داني كه  چيست دولت ؟ديدار يار ديدن     بر كوي او گدايي بر خسروي گزيدن
     يه فراخوان خانمانه از طرف دوست وبلاگيمون جليله جان  ترتيب داده شده بود.پذيرفتيم و رفتيم.جمعي صميمي و دوست داشتني .بعضي از قبل همديگر رو ديده بوديم و بعضي به هم ميگفتند:واي من اصلا"فكر نمي كردم تو اين شكلي باشي.از همديگه تصور ديگري داشتند.
در اين حين من فكر مي كردم ماها همه براي يك هدف مشترك به قول فيلم ارتفاع پست   كوچ اجباري با هم دوستيم بدون اينكه به مسايل شخصي و خانوادگي همديگه كاري داشته باشيم.
بدون اينكه بخوايم  ازگذشته همديگه خبر داشته باشيم.بدون اينكه نياز داشته باشيم از خصوصيات اخلاقي همديگه  چيزي بدونيم.درسته دوستان بايد مشتركات  زيادي باهم داشته باشند اما نيازي به دانستن جزييات همديگه ندارند اما همين مقدار هم باعث شده همه درباره همديگه قضاوت و تصوير سازي كنيم.
هر كدوم اما تصويري متفاوت از همديگه داشته باشيم .
هدفم از اين گفتار چيه!!!؟؟؟؟؟؟
پس چطور جوانها به خودشون اجازه ميدن دوستان وبلاگي انتخاب كنند با هدف ازدواج .اون هم دوستاني دور از وطن هر كس  يه سر دنيا .اميدوارم در اين دهكده جهاني مجازي  مردم با چشمان باز تري به دوستي ها نگاه كنند و پايه هاي محكم تري براي خودشون بسازند و اين سرا سراي سپنج نباشه.
و اين هم براي جلیله عزیزم
       توی این بیغوله‘توی این خراب آباد ‘توی این ناکجا آباد؛ توي اين دردگاه داشتن دوستی مثل تو زيبا و صمیمی و مهربون  مثل داشتن یه استخر آب زلال و پاک و خنک توی کویر گرم سرزمین سوزانه .عزیز دلم توی برق نگاهت زندگی موج میزنه و ازش عشق ساطع میشه.آرزوی خوشبختی در کنار همسر عزیزت رو دارم.
همه اونایی که براي من  فرستادي  لایق خودته. بدون اغراق ميگم چون داشتم به این اوصافت فکر می کردم اومدم سراغ وبلاگم تا ببینم چه خبره.دیدم وقت تنگ من که آغشته به شرمندگیه باعث شده  شما پیشدستی کنی و من رو  شرمنده. من بايد زودتر از اين نظر و عقيده ام رو راجع به تو مهربون مي نوشتم.كه چقدر ديروز روز خوبي بود برام.جمعه اي با شروع خوب كه باعث شد كه از دیروز تا همین الان مهمانهای عزیزی از شهر خوی داشته باشم. با این حال دیشب سه دفعه یادداشت نوشتم اما موقع ارسال بچه كوچولوي  خواهر شوهرم تو یه فرصت مناسب به طرز عجیبی دکمه کامپیوتر رو زد و خاموش کرد. دیروز یه روزی پر از انرژی بود برام .خیلی باعث زحمت شدیم و مورد رحمت حضرتعالی.
سعادتمند و تندرست باشید همیشه

هیچ نظری موجود نیست:

همسفران کانادا