نوشــــــــــــته های پیــــــشین مــــــــــــــرا می توانید اینـــــــــــــــــــــــــــــــــــــجا بــــــــــــخوانید

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

کوچ اجباری

برادر مسافر بخون حالشو ببر كه از مسافران اجباري دلگير نشي
.............. ماشين قسطي توسط اداره به نامم دراومد. چقدر اذيتمون كردند كه انصراف بديم !چرا ؟؟چون شرايطش بد نبود تا منصرفين به  نفع ايادي خودشون برن كنار.
تا پاي جون پيش رفتيم. شرايط چه بود و چرا اذيت شديم؟الان ميگم.گفتند:9تا چك عضو شتاب سه ماه يك بار جمع سه قسط توش باشه كه يا خودم بدم يا فاميل درجه يك مثل ننه بابا شوهر بچه ...ببين چقدر راحته !كجاش اشكال داره!؟
وضعيت چكهايي كه داشتيم:
۱- من ،اصلا"دسته چك ندارم يعني پشيمون شدم از داشتن؛ عطايش رو به لقايش بخشيدم.
2-مهربون همسر، 8تا چك سراسري +بي نهايت غير شتاب.
3-آقاجان،كمتر از 8 فقره
۴-آقاداداش،غيرسراسري.
+ عجله اداره(كارپرداز جمع آوري اين اسناد)سرعت نور.يعني فرداش!!!!!كلي رفتيم پاي ميز مذاكره،كه آقا بيا و يه جوانمردي كن چك مهربون همسر رو قبول كن؛ نه نمي شه؛وقت بده براي دسته چك؛نه نمي شه؛ 8تا رو بگير يكيش بعد؛ نه نمي شه؛8تا رو بگير يكيش دوبرابر چكهاي ديگه؛ نه نمي شه؛8تا رو بگير ميلغ يه چك ديگر رو هم با پيش قسط بگير؛ نه نمي شه؛؛؛؛
فهميدم آدم قديه كه درد نه نمي شه داره.با مهربون همسر تماس گرفتم .گفت ببين آش دهن سوزي نيستا ولي از اينكه بخوان حق آدمو زير پا بزارن ناراحت كننده است.ماشين هم كه داريم مشكلي از اين بابت نداشتيم  ولي چرا قرعه كشي مي كنند و اذيت !؟يه ذره نارحت كننده هست.
رفت پيش رييس بانكش(هموني كه هميشه ميگفت شبيه آقاجان منه  و به دل مي شينه).از اونجايي كه وجهه خوبي داره رييس بانك گفت فردا بيا ماشين بيار نماينده بانك رو باهات مي فرستم مركز از اونجا دسته چكو بگيرين بيايين اينجا مهرش كنيم ببر(ملاحظه كنين فرق آدم با آدمو).كه تونستن فرداش 11 صبح به من برسونن.
بردم خدمت آقا گفت:برو بيرون كاور بخر بيار.(در گوشي)حالا شتر بابارش تو اين ادارات گم ميشه ها.بدو بدو رفتم يه پاكت طلقي پيدا كردم كه نكنه بره ديگه قبول نكنه.همه رو نگاه كرد.!چرا پرينت شماره حساب بانك، مهر نداره ؟؟؟كم نياوردم گفتم الان ميخواين برين ايران خودرو ؟گفت نه .گفتم فردا صبح از بانك ميگيرمش و      مي آرمش ؛فعلا همينو بزارين تو پرونده.كه فردا ساعت05/7 بانك بوديم از رو آشنايي دوستان مهربون همسر پرينت مهر دار دادند  . 8 رسيدم اداره ؛آقا نبود.اصلا"پيداش نكردم.
از اونجاييكه بدش نميومد اين پرونده پذيرفته نشه همون جوري برده بود .بعد از چند روز كه تاييديه ها اومد شكر خدا بي نقص بود اين همه استرس هم احتياج نبود ايجاد كنه .گفتيم عيب نداره.گذشته ديگه.خلاصه قرارداد اومد .توش نوشته بود تحويل 17 آبان.يكي دو روز بعد توسايت زدند تحويل 6 تا 10 آبان .دهم مراجعه كردم آقا گفت:ديرتر از موعد ميدن ولي زودتر نه .تازه من نگفتم تو سايت چي نوشته .گفتم لج ميكنه .اينا كه مقيد به قانون نيستند چون كه : ايران بهشت بي قانون هاست.17آبان هم خبري نشد.رفتم. گفت:چون رنگ ماشينو عوض كردين طول كشيده.ميخواستم بگم خدا پدرتو بيامرزه تو زنگ زدي گفتي دو تا(توجه كنين فقط دوتا) ماشين اون رنگي كه خواسته بودي هست ميخواي ؟ما هم زود اعلام آمادگي كرديم حالا چطور شد كه دوباره تاخيري شد!؟بازم .........چيزي نگفتيم كه لج نكنه مثل گوسفند دور از جون تون سرمونو انداختيم پايين و دست از پا دراز تر رفتيم.
18 آبان ديديم بعععععععله در غياب ما كارت ماشينو آوردن دادن در خونه به مادر شوهر جان و رفتن.نه امضايي گرفتن نه صبر كردن انعام بگيرن .انگار بندگان خدا از دست كارته خسته شده بودند .(حالا كه بي دردسر يه كاري راه مي افته اينجوري ميگيم)آخه براي شما باور كردنيه !؟همه متعجبيم.حالا مهربون همسر ماشين دوست به تلاطم افتاده .واي حتما"تو يكي از نمايندگي ها داره خاك ميخوره !يه جا زير بارونه !كجا زير آفتابه !؟خيلي ناراحت شد.
چهارشنبه 19آبان رفتم اداره .با 118 شروع كردم به رايزني تا مراكز تحويل خودرو وتمام جزييات ماشينو با سندش پيدا كردم .رفتم پيش رييس رفاه .گفتم آقا خبري نشد گفت :ماشين تونو دارن مي سازند.گفتم اول كارت ماشينو صادر ميكنن بعد مي سازند؟با لهجه تركي بخونيد:چه طور!!؟؟ماشينم از 10 آبان سند خورده.پلاكش تو مركز آزاديه .از سند هم پرينت گرفته شده دست نماينده اداره ست.گفت از كجا ميدوني ؟گفتم اين كارت  اين هم مشخصات سند كه شفاهي برام خونده شده .گفت كي گفته گفتم اگر اشتباهه بگين اشتباه من كه نمي تونم بگم كي گفته !!گفت  فلاني هميشه دنبال كارتونه بزار بياد ببينم چي ميگه !؟گفتم اومده .گفت كجاست؟گفتم تورستوران نشسته.گفت اومده.گفتم بعله بهش ميگم ماشينم چي شده؟ميگه رفته رنگ بشه.گفتم بهش بگين مداركمو بدين فردا با همسرم برم دنبالش.بهشون بگين زن و بچه مردم منگل نيستند هيچي سرشون نشه .بهشون بگين هر كس به اندازه خودش عقل و شعور داره .بهشون بگين به مردم به ديده احمق نگاه نكنه(در واقع اگه فهميده باشه به خودشو كارمندش گفتم).
رفتم بالا .يه ساعت ديگه رفتم مداركمو داد و امضاء گرفت.پنج شنبه مهربان همسر رفتم مركز آزادي گفتند پلاكت قيچي شده(اون قديميه نه اوني كه تازه فروخته بودم)رفتيم كيلو متر 14كرج.تاريخچه پلاك رو داديم گفتند شما كه نماينده دارين بايد خودش بياد. اون كه هر روز اينجاست؛ بگيره ديگه .ندادند.به نظر شما نبايد بگم "الهي جز جيگر بزني نامرد عقده اي "؟وووووووووووووووووووااااااااااااااااااااااااي روز از نو روزي از نو .دوباره شنبه بردم دادم مداركو .بازم نياورد.
بزار يه نارنگي بخورم دوباره مي تايپم.اينقدر به اين بهشتي هاي ايراني فكر كردم و تايپيدم تب كردم. 
سه شنبه 25آبان رفتم پيش رييس رفاه گفت چرا اينقدر عجله داري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مثل اينكه يه كارايي داره ميكنه .تو دلم گفتم:خير نبينه ايشالله(از مرجانه گلچين ياد گرفتم تو چي چي نشينها)آقارو باش 15 روزه ماشينم سند خورده و به دستم نرسيده تازه ميگه عجله داري!!!!!!!!!!يه كارايي داره ميكنه !به قول مهربون همسر چه كاري؟همه چي رو كه ما حاضر كرديم.
فكر كردم ديدم  ماشين مهربان همسر هست ولي كلا"با اين وضعيت ديگه بلا تكليفيم.
گفتم والله يه نذر قرباني داشتم تو شمال .ميخواستم اين ماشينو زودتر از عيد قربان بگيرم و يه آب بندي بشه تا رفتن. لبخندي زد!.شما هم بخندين مثل مهربان همسر: ماشينهاي الان كه     آب بندي نمي خوان.الان همه سيستماتيكند.باشه بخندين و بقيه رو بخونيد اونوقت ببينيد چه چطوري من به همه تون مي خندم!.ساعت 2 بود ديدم هنوز خبري نيست.گفتم ناهار بخورم انرژي  بگيرم .خوردم دوباره رفتم رفاه (چه اسم با مسمايي؛حتما"متوجه شدين تا حالا)گفت اومده پايينه (مثلا"ناظر رستوران و كيفيت غذاست (غذاهامونم ديدنيه )تو رستوران همه غذاهاي خودشونو جلو چشم همه مي برن و گرم مي كنند وهمونجا مي شينند . مي خورند.هاهاها(آقا رضاي سان شاين)گفت بهش از همينجا زنگ بزن.زدم .اشغال بود.
رفتم .گفتم فلاني گفت چي شد ؟گفت آوردم مي يام ميدمش.گفتم فلاني گفته بود زنگ بزنم كه خودم اومدم بياين پلاكمو بدين ميخوام برم دنبال ماشين.رفتم تو رفاه نشستم .تشريف فرما شد.كاش گوسفند آماده كرده بودم براي قدوم مباركش.پلاك رو داد شماره شو ديدم تشكر كردم و رفتم بالا.وااااااااااااااااااااااي دوباره با ديدنش داغم تازه شد.مي دونين چرا چون از 13 آبان آماده بوده.آخخخخخخخخخخخخخ بازم فكر كردم ايشالله خير نبينه .من اصلا"اينجوري نبودم ولي جديدا"اينجوري شدم.دنبال شفا ميگردم.چون مي دونم لذتي كه تو عفو هست تو انتقام (بد خواهي)نيست.
با مهربان همسر رفتيم كيلومتر 7 كرج .يادتونه آقا گفته بود 2تا ماشين از رنگي كه شما خواستين هست.5/3 كه من رسيدم اونجا با ماشين خودم 3 تا بود .حالا با چند 10تا كه قبل از ما با مساعدت جناب آقا گرفته بودند نمي دونم چند تا شد؟اونجا تا 30/4 بازه .تا ماشينوبگيريم  بيايم بيرون شد ساعت 4. براي آب بندي گفتن من خنديدين ؟
حالا بخونين تا من بخندم .ايران خودروهه ها !فكر كردين بنز آلمان رو از ايران خريدم.اونم قسطي.ماشينو آورديم بيرون در .بيرون در يعني 4 متري خارج از در كه روبرومون ديده مي شد كه داشتن پلاك ديگران رو نصب ميكردند.من نشستم پشت فرمون ماشين مهربون همسر كه ايشون از جلو بره و من از عقب .ديدم حركت نمي كنه .
يه ذره جلو عقب كردم كه قلق ماشينش دستم بياد تا كه ننشستم پشت فرمون ماشينش.ميدونين كه ؟هر كي نمي دونه به پستهاي قبليم به عنوان .............. مراجعه كنه بد نيست چون عمدتا خوانندگانم خانومند چشم و گوش شون باز ميشه.
داشتم دنده عقب ميرفتم طرفش؛ ديدم خيلي بهم ريخته هست. گفت پارك كن عزيزم .ماشين روشن نمي شه .پياده شدم رفت كارشناس آورد.بععععععععععععله روشن نشد كه نشد .ماشيني كه هنوز آب بندي هم نشده ملاحظه بفرماييد كه روشن هم نشد.هولش دادند بردند قسمت گارانتي .چون آخر وقت اداري بود و فرداشم عيد قربان كسي انگار نه انگار كه آدم با چه ذوقي ماشين نو ميخره.گفتند پنج شنبه زنگ مي زنيم  بياين. هيچ كدوم يه شماره هم نداند.
چرا ؟چون ايران بهشت اوناست. .همون بهشت پست قبلي .
فهميديم سركاري يه .مهربان همسردر تمام ساعت 30/4 تا 30/11 شب خيلي فكر كرد و تصميمات مختلف براي تعطيلات گرفت.يه بار مي گفت فردا ميريم شمال به زندگيمون يه سري ميزنيم و برمي گرديم يا مي گفت اگه بريم وضعيت ماشين چي مي شه ؟ديگه وقت دوندگي برامون نمي مونه .......ووو.
ديدين آدم اينجا نمي تونه براي زندگيش برنامه ريزي كنه .به قضا و قدر معتقدم اما نمي تونم كم كاري و به قول دين مون كم فروشي رو به پاي قضا و قدر بزارم.
فهميدين؟به نتيجه من رسيدين ؟اينجا كجاست ؟به قول محبوبه ............. شهر هرت!؟نه والله شهر هرت !؟اصلا"؛ابدا"اينجا ايران عزيزيه كه براي من و تو دوزخ و براي خيلي ها بهشته.
ما نرفتيم مسافرت چون ايران بهشته.هر جا بري آسمان همين رنگه .كاش يه روزي براي همه يكسان ميشد.يه بام و دو هوا نبود.اونوقت كسي نمي سوخت.بهشت و دوزخش فرق     نمي كنه مهم اينه كه همدرد باشيم كه شاعر گفته :"همدلي از همزباني خوشتره"
اگه غلطهاي زيادي (املايي و اخلاقي)دارم به پاي ناراحتيم بزارين.ممنون كه منو    مي خونين براي همه تون احترام خاصي غائلم .بعضي ها مي خونند و اثري          نمي زارن .شماها انگيزه منو براي نوشتن كم ميكنين؟نه خدا نكنه .ولي وقتي اثر حتي يه شاخه گل مجازي برام  مي فرستين خيلي خوشحالم مي كنين.

۷ نظر:

گیله مرد گفت...

خوش آمدید به بلاگ اسپات

جلیله گفت...

وای نیوشا جون خوب کردی اومدی اینجا. خیلی خیلی برای ماها بلاگری ها هم کامنت گذاشتن راحت تر میشه. وای که چقدر این امواج ارام و مخملی آرامش بخشه و واقعا حریریه!!!! دوستت دارم عزیزم.

راستی من یادم رفت ماشین نو رو تیریک بگم. امیدوارم باهاش سفرهای خوبی بری و برات شادی به ارمغان بیاره.

بانوي شيراز گفت...

اين قدر آدم را اين ور آن ور ميكنند كه ديگه وقتي ماشينت را ميگيري ، هيچ رمقي برات نمانده باشه كه خوشحالي كني. ولي خوب كاريش نميشه كردم روال اداري مملكت ما هم اينجوريه ديگه. اينشاا... ماشينت را ميگيري، وقتي انداختي تو جاده چالوس خستگي از بدنت در ميره. مبارك باشه عزيزم. وبلاگ جديد هم همينطور.

هستی گفت...

واقعا خدا خیرشون بده

Mary گفت...

سلام
وبلاگتون مبارک . خیلی زیباست...

sunshine گفت...

نیوشا جان واقعا دلم گرفت و ناراحت شدم و داغ دل من رو از ایران خودرو تازه کرد من یک خاطره تلخ در همین خصوص دارم یک پژو پرشیا دوستان ما گرفتند و راه افتادیم مسافرت هنوز 150 کیلومتر نیومده بودیم که موتور سوخت رفیق ما با دوتا نوزاد دوقلو چند ماهه تو هوای گرگ و میش خلاصه زنگ زدیم نمایندگیش گفتند کجایید گفتیم 30 کیلومتری سیرجان و از کرمان حرکت کردیم و میخواهیم برویم کرمان چون بچه کوچک داریم گفتند نمیشه اگر بخواهید تا سیرجان مجانیه ولی برای کرمان 150 هزار تومان برای حمل ماشین باید بدید حالا خودتون تا ته ش رو بخونین ماشین گارانتی دار و ......خاک تو سر ایران خودرو ....
رضا

نيوشا گفت...

اقا رضا خيلي ناراحت شدم.ممنون به من سر زدين.به سان شاين جونم سلام برسونين بگين آوازه سالادهاش به اين ور آب رسيده بايد يه روز به سالادش مهمونمون كنه.
جليله نازنينم،مري جان،هستي جان فيروزه مهربونم ممنون به من سر ميزنين.

همسفران کانادا