به گلهای همیشه نرگس من
قصد دارم چند روزی با اعوان و انصار از این تهران در آستانه انفجار دور بشم .برم یه جای سرد و بارونی. گفتم چند روز؛ یعنی همین دور و ورا! یعنی نزدیک ساحل حریر! احتمالا"بخاطر درس پسرو" عید نتونیم بریم سفر! گفتیم حالا که چند روز تعطیله بریم یه نفسی تازه کنیم، اعصابی آهنین مرمت کنیم، به زیارت زنده ها و تکریم مرده ها بریم و برگردیم.
هرکه مرد سرماست قدمش رو چشم، یه غربیل کلبه ما با دل گرم و مهربون دوستان بزرگ میشه.
هرکه مرد سرماست قدمش رو چشم، یه غربیل کلبه ما با دل گرم و مهربون دوستان بزرگ میشه.
با آرزوی سلامتی و تندرستی همه عزیزان .